آزاد

آزاد

کوهنورد

کوهنوردی سال ها به امید صعود، تمرین کرده بود و در روز موعود راهی قله ای شد که از دید همه دست نیافتنی به نظر می رسید. چیزی نمانده بود به قله برسد و او خوشحال از به نتیجه رسیدن تلاشش بود که ناگهان صخره ای از زیر پایش رها شد و سقوط کرد. در میان راه به گذشته ی خود و آنچه کرده بود می اندیشید که ناگاه به یاد خدا افتاد و او را صدا کرد. در همین موقع که با نا امیدی برای یافتن تکیه گاهی دست به هر چیزی می گرفت طنابی را حس کرد و آن را محکم گرفت، و خدا را دوباره یاد کرد. صدایی شنید که من خدای توهستم، آیا به من یقین و اعتقاد داری ؟ کوهنورد گفت: آری و خدا گفت: پس طناب را رها کن. کوهنورد لحظه ای درنگ کرد اما طناب را محکم تر گرفت. فردای آن روز، تیم های امداد، کوهنوردی را یافتند که فاصله ی یک متری از زمین، آویزان از طنابی، در سرما یخ زده بود.

نوشته شده در شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 18:20 توسط اسی| |

واپسین سخنان کورش و داریوش کبیر

 

واپسین سخنان کورش بزرگ

حال که مرگ من فرا رسیده است ایران را مقتدر ترین کشور آسیا به دست شما می سپارم. من به خاطر ندارم در هیچ جهادی برای عزّت و سربلندی ایران زمین مغلوب شده باشم. تمام آرزوهایم برآورده شد و سیر زمان پیوسته به کام من بود ولی در تمام مراحل زندگی از شکست و ضعف در هراس بودم و هیچگاه مغرور نشدم و خودپسندی را هرگز به خود راه ندادم. در پیروزی های بزرگ، هیچگاه پا از دایره اعتدال بیرون ننهادم و حتی شادمانی بی جهت ننمودم. حال که آخرین لحظات زندگی را سپری می کنم خود را بسی خوشبخت و سعادتمند می دانم زیرا فرزندانم همگی عاقل و نیرومند


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 18:18 توسط اسی| |


Power By: LoxBlog.Com